علائم نهایی پیش از ظهور امامان زمان (عج) چیست؟

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]

2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند. [2]

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]

4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست. [4]

5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6]   ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد. [7]

پی نوشت ها[1] کمال الدین، ص 651. و بحار الأنوار، ج 52، ص 215؛ و کنز العمال، ج 14، ص 272؛ تاریخ غیبت کبری، ص 518 الی 520.
[2] مراصد الاطلاع، ج1، ص239؛ وافی، ج2، ص 442؛ مسائل العشره چاپ شده در مجموع مصنفات شیخ مفید، ج 3، ص 122 و غیبت نعمانی، ص 252، منتخب الأثر، ص 459؛ کتاب الغیبه نعمانی ص 252، تاریخ غیبت کبری ص 499 ـ 520.
[3] تاریخ غیبت کبری، ص 525، کتاب غیبت  نعمانی 252.
[4] منتخب الأثر، 459، تاریخ الغیبه الکبری، ص 511؛ الارشاد، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص 427.
[5] تاریخ ما بعد الظهور/176 ـ کشف الغمه ج3،  ص 260 ، وافی، ج 2، ص 445 ـ 446، کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 435 و454 و453 – ارشاد، ج2، ص 371؛ کمال الدین / 651 بحار الأنوار، ج52، ص204-288-290؛ منتخب الاثر، ص 459، غیبت نعمانی/254.
[6] سنن ترمذی، ج4، ص 507 ـ 519؛ سنن ابی داوود؛ ج4، ص 115؛ صحیح مسلم، ج 18، ص 46 و 81.
[7] بحارالأنوار، ج 52، ص 193و209؛ کمال الدین 525 و 526؛ کشف الغمه، ج 3، ص 281؛ المسائل العشر، چاپ شده در مصنفات شیخ طوسی، ج3، ص 122؛ ارشاد، ج2، ص 371، کنز العمال، ج 14، ص 198ـ200.

 
 
 

ولادت حضرت عیسی مسیح علیه السلام




پاسخ اجمالی
حضرت عیسی(ع) از بزرگ‌ترین پیامبران الهی است. خداوند او را از مادرش مریم(س)، بدون آن‌که شوهری داشته باشد، به دنیا آورد؛ چون این اتفاق برای مردم عجیب بود و برایشان قابل تصور نبود که کسی بدون پدر متولد شود، به مریم تهمت زدند. خداوند حضرت عیسی را در همان روزهای اول تولد به سخن گفتن واداشت تا مادر خود را از هر خطا تبرئه کند. او خود را پیامبر خدا معرفی کرد.
سال‌ها گذشت تا این‌که خداوند حضرت عیسی(ع) را برای پیامبری و هدایت بنی اسرائیل به سوی آنان فرستاد. خداوند به او تورات و انجیل را یاد داد و معجزه‌های مختلفی همچون زنده کردن مردگان را به او عطا کرد تا با آنها، پیامبری خود را به مردم اثبات کند. با این حال، عده کمی به او ایمان آوردند. در صدر این افراد، حواریون بودند که همواره در کنار او بودند و از دانش او استفاده می‌کردند.
در پایان، دشمنان مسیح تصمیم گرفتند تا او را بکشند. با خیانت یکی از حواریین، محل حضرت عیسی شناسایی شد. دشمنان وارد محل شده و کسی را که شبیه به حضرت عیسی بود دستگیر کرده و به صلیب کشیدند. و بدین گونه خداوند حضرت عیسی را نجات داد و سپس او را به نزد خود بالا برد.
 
پاسخ تفصیلی
حضرت عیسی(ع) یکی از بزرگ‌ترین پیامبران الهی است. نام این بزرگوار در ردیف چهار پیامبر اولوالعزم دیگر قرار دارد. او خلقتی شبیه به آفرینش حضرت آدم دارد؛ به این معنا که خداوند او را بدون این‌که پدری داشته باشد، از مادرش، مریم عذراء(س) که دختری پاک‌دامن بود، به دنیا آورد.[1]
تولد
پدربزرگ حضرت عیسی، عمران نام داشت. همسر او هنگامی که باردار شد، به تصوّر این‌که فرزندی که در شکم دارد، پسر خواهد بود، نذر کرد که او را به خدمت بیت‌المقدس بگمارد. وقتی نوزاد متولد شد، دید که دختر است؛ لذا نامش را مریم گذاشت و با این حال، پس از این‌که مقداری بزرگ شد، او را به خدمت بیت‌المقدس فرستاد. حضرت زکریا سرپرستی او را بر عهده گرفت. طی این مدت، مریم به چنان مقام والایی دست یافت که خداوند از آسمان برایش روزی می‌فرستاد.[2] البته افراد دیگری  غیر از حضرت زکریا(ع) هم داوطلب نگه‌داری از حضرت مریم بودند و می‌خواستند این افتخار را نصیب خود کنند؛ از این‌رو برای انتخاب شدن شخص نگه‌داری‌کننده، از طریق قرعه کشی و با استفاده از قلم‌هایشان، قرعه به نام حضرت زکریا زده شد.[3]
تا این‌که روزی حضرت مریم، از مردم کناره گرفت و به قسمت شرقی بیت‌المقدس رفت و خود را از دید مردم مخفی داشت. خداوند فرشته‌ای را به شکل انسانی به سراغ او فرستاد تا حضرت عیسی را به او بدهد. بدین ترتیب، بدون این‌که حضرت مریم با مردی تماس داشته باشد، باردار شد.[4] در برخی از روایات آمده، حضرت مریم از طریق خوردن دو دانه خرمایی که حضرت جبرئیل(ع) برایش آورده بود، باردار شد.[5]
مدت زمانی که حضرت مریم، فرزندش را حمل می‌کرد، متفاوت ذکر شده؛ برخی روایات آن‌را شش ماه دانسته‌اند[6] و برخی دیگر آن‌را نُه ساعت به ازای نُه ماه گفته‌اند.[7] وقتی زمان تولد حضرت عیسی فرا رسید، درد زایمان، حضرت مریم را به پای نخل خشکیده‌ای کشاند. حضرت مریم از این‌که به زودی آماج تهمت‌های مردم قرار خواهد گرفت، بسیار نگران بود؛ به اندازه‌ای که آرزوی مرگ کرد. اما حضرت عیسی که تازه متولد شده بود، به امر خدا به سخن آمد و مادرش را دلداری داد. او گفت: «نگران نباش که خدا برایت چشمه گوارایی در زیر پایت جوشانده است. تنه این نخل را به سمت خود تکان بده تا برایت رطب تازه بریزد. از این نعمت‌ها تناول کن و خوشحال باش. هر کس تو را دید، به او بگو که من امروز روزه سکوت گرفته‌ام و با کسی حرف نخواهم زد».[8]
حضرت مریم با قلبی مطمئن، در حالی‌که فرزندش را در آغوش گرفته بود، به سمت قوم و قبیله‌اش برگشت.
مردم ظاهر بین، با دیدن این صحنه، نسبت به مریم بدگمان شده و به او گفتند: «تو کار خیلی بدی انجام دادی. ای خواهر هارون! پدر و مادرت افراد منحرفی نبودند. تو چرا به این فساد مبتلا شدی؟!».
حضرت مریم با اشاره به آنان فهماند که روزه سکوت گرفته و باید سؤال خود را از نوزادی که در آغوش دارد بپرسند.
مردم با تعجب گفتند: «ما چه طور می‌توانیم با کودکی که تازه متولد شده، سخن بگوییم؟!».
این‌جا بود که مردم برای اولین بار، معجزه عیسای تازه متولد شده را با چشم و گوش خود دیدند و شنیدند. به قدرت الهی، حضرت عیسی زبان به سخن گشود و با مردم صحبت کرد و گفت: من بنده خدا هستم. او مرا به پیامبری برگزیده و به من کتاب آسمانی عطا کرده است. او مرا مخلوقی مبارک و پُر خیر و برکت قرار داده و مرا به خواندن نماز تا زمانی که زنده هستم، سفارش کرده است. او دستور داده تا با مادرم مهربان باشم و مرا سرکش و بدبخت قرار نداده. درود بر من، آن روزی که متولد شدم و آن روزی که خواهم مرد و آن روزی که مبعوث خواهم شد.[9]
حضرت عیسی با این سخنان، آن تهمت بزرگ را از مادر خود دور کرد و پیامبری خود را برای مردم ثابت ساخت.
مرحله رشد
تنها رسالت حضرت عیسی(ع) در ساعات اوّلیه پس از ولادت، اثبات بی‌گناهی حضرت مریم و مقام پیامبری خود بود. اما هنوز مسئولیت هدایت و تبلیغ دین الهی،‌ بر عهده او قرار داده نشده بود. در عین حال خطراتی از جانب گروهی از یهودیان، جان حضرت عیسی را تهدید می‌کرد. خداوند آن دو را به مکانی امن و مناسب راهنمایی کرد؛ سرزمین مرتفعى که داراى امنیّت و آب جارى بود[10] تا حضرت عیسی مراحل رشد و نمو خود را طی کند و آماده تبلیغ رسالت آسمانی خود شود. در برخی از روایات آمده که آن مکان، منطقه «نجف» بود.[11]
دوران نبوت
حضرت عیسی در دامان پاک حضرت مریم پرورش یافت تا این‌که به سن هفت یا هشت‌سالگی رسید. در این هنگام مأموریت یافت تا بنی‌‌اسرائیل را هدایت کند و آنان را از گمراهی نجات دهد.[12]
خداوند به حضرت عیسی کتاب تورات را تعلیم داد و انجیل را به او آموخت و حکمت و علوم مخصوص خود را به او عطا کرد.[13]
خداوند همان‌گونه که به پیامبران دیگر، معجزاتی عطا کرده بود، به حضرت عیسی نیز معجزات بزرگی عطا کرد تا پیامبری او را به مردم اثبات کند.
یکی از معجزات او این بود که با گِل، پرنده می‌ساخت. سپس در آن می‌دمید و آن مجسمه، به اذن الهی تبدیل به پرنده‌ای زنده می‌شد. خداوند به او این اجازه را داده بود تا نابینایان و کسانی که دچار بَرص هستند، شفا دهد. یکی از شگفت‌انگیزترین معجزه حضرت عیسی، زنده کردن مردگان بود. او به امر الهی، افراد متعددی را زنده کرد. او حتی از غذاهایی که مردم در خانه خود می‌خوردند و یا ذخیره می‌کردند به آنها اطلاع می‌داد.
«مائده آسمانی» معجزه دیگری از حضرت عیسی بود که با درخواست حواریون(شاگردان خاص عیسی مسیح) انجام شد. این سفره غذا از آسمان نازل شد و با این‌که فقط نُه قرص نان و نُه ماهی کوچک در آن بود،[14] چهار هزار و هفت‌صد نفر را سیر کرد.[15]
با وجود این همه معجزات، عده کمی از مردم به حضرت عیسی ایمان آوردند که در صدر آنها حواریون بودند. تعداد حواریون دوازده نفر بود و عالم‌ترین آنها «الوقا» نام داشت.[16] اما کسانی که از بنی‌اسرائیل راه کفر را در پیش گرفتند، مورد لعن حضرت عیسی قرار گرفته[17] و بنابر نقلی مسخ شده و تبدیل به میمون شدند.[18]
سرانجام حضرت عیسی
برخی از یهودیان که دشمنی حضرت مسیح را در دل داشتند، کمر به کشتن او بستند. با خیانت یکی از حواریون به نام یهودای اسخریوطی که قلباً به او ایمان نیاورده بود و منافق محسوب می‌شد، محل اختفای حضرت عیسی افشا شد و دشمان به آن‌جا رفته و شخصی که در ظاهر شبیه به حضرت عیسی بود را دستگیر کردند. مسیحیان و دیگر افراد چنین اعتقاد دارند که دشمنان حضرت مسیح، او را در روز جمعه به صلیب کشیده و او را کشتند. اما پس از گذشت سه روز از مرگ حضرت عیسی، روز یکشنبه، او دوباره زنده شده و به آسمان رفته است.[19]
اما کتاب آسمانی قرآن، کشته شدن و به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح را رد می‌کند و می‌فرماید: «آنها مسیح را نکشتند و به صلیب نکشاندند بلکه شخص دیگری را اشتباهاً به جای او به صلیب کشاندند و خودشان هم یقین به این موضوع نداشتند، بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد».[20] آری، خداوند او را از شر دشمنانش حفظ کرده و به آسمان برد تا این‌که در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) به زمین برگرداند و او پشت سر آن‌حضرت نماز بخواند.[21]
 

[1]. آل عمران، 59: «مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: “موجود باش!” او هم فوراً موجود شد».
[2]. آل عمران، 35 – 37.
[3]. آل عمران، 44.
[4]. مریم، 16 - 22.
[5]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 537، قم، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1371ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج ‏1، ص 465، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم 1407ق.
[7]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 707، قم، مؤسسه بعثت، چاپ اول، 1374ش.
[8]. مریم، 23 - 26.
[9]. مریم، 27 - 33.
[10]. مؤمنون، 50.
[11]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 23، مؤسسه بعثت، قم، چاپ اول، 1374ش.
[12]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‏، محقق، رسولى محلاتى، هاشم، ج 1، ص 174، تهران،‏ المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[13]. آل عمران، 48.
[14]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏14، ص 249، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403ق.
[15]. تفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری، ص 195، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
[16]. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص 421، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[17]. مائده، 78.
[18]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‏1، ص 176، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
[19]. انجیل یوحنا ، باب ۲۰ ، آیه ۲۵.
[20]. نساء، 157 - 158.
[21]. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص 430، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1407ق.

ظهور حضرت مهدی علیه السلام ازکنار کعبه است.

ظهور آن حضرت به روایتی که عامه وخاصّه نقل کرده اند ازکنارخانه خداست،وجبرائیل درطرف راست او،ومیکائیل درطرف چپ اوست ،وچون مَلَکی که واسطه افاضه علوم ومعارف الهیّه ،که حوایج معنوی انسان است،جبرائیل است،ومَلَکی که واسطه افاضه ارزاق وحوایج مادّی آدمی است،میکائیل است،کلیدخزینه علوم وارزاق دراختیار آن حضرت است،وباصورتی ظهور می کند که درروایات عامّه وخاصّه ،آن رخساره به کوکب درّی تشبیه شده است،*لَهُ هَیْبَةُ مُوسی وَبَهاءُ عِیسی وَحُکْمُ داوودَ وَ صَبْرُأَیُّوبَ*(وبرای آن بزرگواراست هیبت موسی ،وبهاءعیسی ،وحکم داود،وصبرایوب )وباپوششی که به تعبیرامام هشتم علیه السلام *عَلَیْهِ جُیُوبَ النُّورِ تَتَوَقَّدُ مِنْ شُعاعِ ضِیاءِ القُدْسِ*(براوست جامه های نور که روشن می شود به ضیای قدس)

حدیث روز

بررسیهاى موضوعى و روایى در المیزان

بررسیهاى موضوعى و روایى در المیزان 

تفسیر موضوعى قرآن کریم، هرچند به عنوان یک پدیده پژوهشى قرن چهاردهم شهرت یافته است، ولى ریشه اى عمیق در تاریخ تفسیر و قرآن پژوهى داشته و از دیرباز خاطر اندیشمندان را به خود مشغول داشته است، چه بسا نخستین نمودهاى آن را در گفته هاى تفسیرى پیامبراکرم(ص) وخاندان گرامى او بتوان دید و دور نمى نماید که برهمین اساس، دیگر مفسران نیز بدون تشویش ذهن و دغدغه خاطر در قرون اول و دوم این مهم را پى گرفته و درپایان سده چهارم هجرى این رشته از تفسیر، مدرسه اى خاص را به خود اختصاص داده و قانونمندیهاى ویژه خود را به صورتى تدوین شده عرضه داشت واین همه افزون بر موارد بسیارى است که در تفاسیر ترتیبى و یا به گونه اى مستقل و درقالب بحث و بررسى موضوعى قرآنى نگاشته شده است. 
در حقیقت، نگرش موضوعى، نگرشى روشمند و هدفمنـد در شرح معــانى آیـــات و 
پیرایش برداشتهاى تفسیرى از گفته هاى ناسفته اى است که با شبکه ساختهاى زبانى و معنایى آیات قرآن، همگونى نشان نمى دهد. این نگرش، اندیشوران بسیارى را به خود جذب کرده و به تهیه و تنظیم اصول و روشهاى آن وا داشته است. 
شاید براى نخستین بار، عمرو بن بحر جاحظ (م: 255) عناوینى چون (عذاب در قرآن) و (ملائکه در قرآن) را به بحث و تفسیر گرفت که خود گامى در راستاى تکامل تفسیر موضوعى به شمار مى آید.1 
کشف و توسعه اندیشه تناسب آیات ـ که شامل پیوند مفهومى آیات نیز مى باشد ـ ونیز دیدگاه وحدت موضوعى سوره هاى قرآن، نمودهاى دیگرى از سیر تکامل دانش تفسیر موضوعى مى باشد که (جلال الدین سیوطى) پیشینه علمى آنها را به پیش از قرن نهم مرتبط مى داند.2 
بدین جهت، قرن چهاردهم هجرى را مى بایست دوره بالندگى و فراگیرى این شیوه تفسیرى دانست و نه عصر پیدایش تفسیر موضوعى.

 

گونه هاى تفسیر موضوعى آیات در المیزان 
پبدایش گرایشها و روشهاى گوناگون در حوزه مطالعات وکاوشهاى موضوعى قرآن، سبب گردیده است تا گونه هایى از تفسیر موضوعى شکل یابد، ازآن جمله مى توان روشهاى زیر را برشمرد: 
ییک. تفسیرهاى موضوعى ـ مقایسه اى. 
دو. استقراء وجمع آورى آیات ذیل عنوان مورد بحث. 
سه. تفسیر تربیتى ـ موضوعى . 
هر یک از این روشها بر اساس جستار درونى در قرآن ویا نتیجه گیرى از ضمایم معارف قرآنى با تجارب بشرى شکل گرفته است. 
این موضوع که علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ المیزان ـ که به ظاهر تفسیرى ترتیبى، موضوعى و درحقیقت دائرة المعارفى از موضوعات قرآنى است که به گونه اى نظام واره و قانونمند گرد آمده است ـ با چه گرایش و روشى به تفسیر موضوعى آیات پرداخته است، پاسخ بایسته اى را نیازمند است که مجال فراخ ترى را مى طلبد. دراین جا، تنها به ارائه فهرستى از چگونگى بهره ورى علامه ازاین شیوه درالمیزان بسنده مى کنیم:

 

الف) تفسیر موضوعى در بستر مطالعه ترتیبى آیات 
علامه آن هنگام که به تفسیر قرآن مى پردازد، نخست به مطالعه وبررسى موضوعى آیات رو مى آورد و با توجه به تعیین موضوعاتى که برخى شمار آن را در المیزان تا هفت موضوع عمده دانسته اند،3 به تفسیر ترتیبى قرآن مى پردازد. این نکته آن هنگام که با پردازشهاى موضوعى موجود در گستره المیزان مورد توجه قرار گیرد، عنایت و توجه ویژه ایشان را به تفسیر ترتیبى ـ موضوعى به اثبات مى رساند، که امروزه به عنوان بایسته ترین روش درحوزه تفسیر موضوعى مطرح است، ازآن رو که کاستیهاى تفسیرموضوعى دراین شیوه راه ندارد.4

 

ب) ارائه نتایج سنجش دیدگاه قرآن با تجارب انسانى 
ذکر عنوانهایى چون: (بحث فلسفى)، (بحث علمى)، (بحث تاریخى) و … در المیزان، نمایان گر اهتمام ویژه علامه به ارائه تجارب و یافته هاى بشرى درحوزه موضوعات قرآنى است. 
ویژگى یادشده، الهام بخش این مطلب نیز هست که برون نگرى وتوجه به نقاط عطف و اوج و فرودهاى اندیشه بشرى در ابعاد مختلف عقیدتى، فکرى، اجتماعى و… درمطالعه موضوعى قرآن و دستیابى به نتایج وحیانى آن نقش داشته و به دیگر تعبیر، از عناصر اصلى وسازنده موضوعات سامان یافته قرآنى در المیزان است.

 

 

1 2